Poems

هفت سین  

ابری اگر نبود
می توانستی
از اين آسمان کوتاه
دانه دانه
ستاره بچينی،
از موهای مدام آشفته اش
بيآويزی
و انگار کنی
می گويد: 
 
به قالين َموْر می مانم
که هرچه کهنه شود
زيباتر می گردد
هرچند
دو، سه بچه ی شيطان
بر آن شاشيده باشد 
 
رسيدی؟ 
 
حالا سفره ی هفت سين را
ميان ميدان "دام"پهن کن 
 
باران هم که ببارد
سپاهی گم نام
با خيل کبوتران
مهمان تواند