Poems

لنگه جوراب زرد

آه

این باران لعنتی چه می کند
با این اواخر تیر
گل های ابریشم     اقاقیای نر     خرزهره های هنوز نه خیلی محتضر
و با این بید مجنون
که اخیراً به بلوغ رسید     به سبز سیر
 
با پنجره ها     بام ها
با حرف هایی که کم تر به یاد می آیند
 
گوشی را نگذار
تا سرفۀ ناودان را بشنوی     عطسۀ گنجشک ها
و آه یکی از مرا که هنوز به فکر توست
 
آه
این باران لعنتی چه می کند
با این اواخر تیر
برگ های بعضاً معلق     نیمکت های زمین گیر
و جای خالی آن زن
که جا گذاشت     در کنج ذهن من
نگاهی مورب
لبخندی اریب     و لنگه جورابی زرد

تیر 1383