از نوبه دنیا می آییم
در رگه های رنگین نیلوفری در آب
از نو به دنیا می آییم
در رگه های گس بدن ماری در صحرا
از نو به دنیا می آییم
در بزاق دهنی اسپی
که بر آن چاپ اندازی سوار است
تا بزی نیم مرده را
تصاحب کند
به دنیا می آییم
با غضروف ها و استخوان ها و مفصل ها
به دنیا می آییم
با تخیل پروانه های که پیش از ما به دنیا آمده اند
با رویاهای کبوترانی که بر لبه بام های فیروزه ای به خواب رفته اند
به دنیا می آییم
تا دوباره برگ درختان را کشف کنیم
و طعم انگور را
و بوی باغهای کشمش را
و رنگ قدیمی انار را
و آهن را و سنگ را
به دنیا می آییم
تا اختراع کنیم آهن می تواند بکشد و سنک می تواند بدرخشد
ملخ ها به ردیف ایستاده اند
و به صدای طبلی در دور دست گوش می دهند
مورچگان به ردیف نشسته اند
وبه صدای ما که داریم گریه می کنیم
گوش می دهند
بعد از ما سرمه به دنیا می آید
وبعد شانه به سر
وبعد درخت و سرانجام قاصدک
به ردیف از جایی که به دنیا آمده ایم
به خیابان می آییم
تا به پیغمبری قاصدکی ایمان بیاوریم
که وقت شمع را می داند
از نو به دنیا می آییم
نیمی در هند-نیمی در برهوت حجاز- وبه دنبال نیمی می گردیم
که در چاهی در اصفهان به دنیا آمده است
از نو
نام باد
از نو نام باران
از نو نام بهار و زمستان را می اموزیم
از نو همه چیز جهان را زیر و رو می کنیم
که مرگ ، کشف می شود